دست نوشته های من

دنیایی را میبینم که در آن صدا ها تضمین هیچ دیگری ای نیستند

۳ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

تصور تکه تکه

  ●   به نظر خودشون خیلی چیزا به دست آوردن، شاید هم واقعا همینطور باشه، ولی این وسط اون چیز خیلی مهمی که از اول داشتن رو از دست دادن و احتمالا هیچوقت هم نمی تونن اونو برگردونن؛ حتا اگه همه ی چیزهایی که به دست آوردن رو فدای اون کنن.


●  بزرگترین مشکل برای خلاف عرف عمل کردن اینه که عمل خلاف عرف طبق عرف معنی میشه.

  بعضیها هستن که همیشه احساس میکنم "شخصیتی" رو دارن تصور میکنن و سعی میکنن خودشون رو بهش نزدیک کنن. در عوض بعضیهای دیگه هم هستن که فکر میکنم اصلا ندونن "شخصیت" چی هست و فقط زندگیشونو میکنن.

●   یه موقعی فکر میکردم خیلی سخته که آدم به اطراف خودش نگاه کنه و همه چیز رو خیالات خودش بدونه. ولی الان، گاهی به اطرافم نگاه میکنم و با خودم فکر میکنم که اینا چطور می تونن خیالات من نباشن و واقعیت داشته باشن.

   داشتم به این فکر میکردم که با وجود نزدیکی زیاد بین افسردگی و پوچی، این دوتا در برابر هم قرار میگیرن. در واقع، افسردگی آخرین سنگر مبارزه با پوچیه، که البته با اون همپوشانی هم داره. افسردگی با اینکه در خودش نطفه ی پوچی رو داره، ولی اونیکی پاش در محدوده ی باور داشتن ارزش ها و یاس از نرسیدن به اونها و در نتیجه ایجاد انگیزه برای حرکته.

  بعضی وقتا لازمه که حتا اگه عصبانی نیستی هم داد بزنی، وگرنه ممکنه فراموش کنن که تو هم میتونی داد بزنی.

  یک لحظه... فقط یک لحظه ست... بعدش همه چیز فرق کرده. به عقب نگاه میکنی، از خودت تعجب میکنی. یه زمانی در آینده هم لحظه ی مشابهی رخ میده و به عقبی که الان رو هم شامل میشه نگاه میکنی و باز هم تعجب میکنی از اینکه چطور زمانی میتونستی چیزها رو اینطوری ببینی.

۱۸ دی ۸۵ ، ۱۲:۰۱ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابی

خالی بودن

 

نمیدانم ترسم از دنیایی‌ست که هر روز خالی‌تر و خالی‌تر می‌شود٬ یا از خالی بودن دنیاست که ترسم هر روز بیشتر و بیشتر. هر چه هست٬ تا بود٬ بودنش٬ حتا همان‌قدر مجازی و دور٬ همه ‌چیزم بود و امروز که نیست٬ نبودنش.
این میان آهنگ دمین‌رایس هم همچنان می‌گوید: آی ریمیمبر ایت ول ...

۲۱ شهریور ۸۵ ، ۰۱:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ابی

جهان خارج از ذهن

  بهترین راه برای چیره شدن به مشکلات ذهنی اینه که اونها رو به طور کامل از طریق کلمات بیان کنی. کلماتی که تو ذهنت مرور می کنی، اونها رو به کسی میگی یا جایی مینویسی. یادت باشه که هیچی نباید جا بیفته، همه چیز باید کلامی بشه. نمیخواد دنبال راه حل باشی، فقط مشکل رو کلامی کن.
همین کار رو که بکنی بهت قول میدم بزرگترین قدم رو در راه حلش برداشتی. بزرگترین ابزار مشکلات ذهنی ابهامه و با این کار ابهامشون رو از بین میبری. با از بین رفتن تقدسشون، قدرتشون هم کم میشه.

جهان خارج از ذهن مخالف رسیدن تو به خیلی از چیزهایی که میخوای هست و برای این کار مانع خیلی بزرگی برات ساخته: خودت.

  به هر حال تمام سیستم های حکومتی دموکرات هستن. بعضیهاشون دموکرات های دیکتاتوری هستن و بعضیها دموکرات های غیر دیکتاتوری. ولی به هر حال دموکراتن.

  آدمایی که درباره ی سیاست حرف میزنن دو دسته ان: کسایی که اکثریت هستن و چرت و پرت می گن، که حالمو به هم میزنن، و آدمایی که فکرشون کار می کنه و یه چیزی می فهمن، که احساس می کنم حیفه به جای چیزای دیگه انرژیشون رو صرف سیاست می کنن.

  یه زمانی فکر می کردم روابطم با آدم های دیگه چیزیه بین من و اونها.
بعدا به نظرم میومد که این چیزیه بین من و نا-من (یعنی نقش فرد یا افرادی که در قطب دوم رابطه قرار می گیرن برام کمرنگ شده بود).
الان اعتقاد دارم این ماجرا چیزیه بین قسمتی از ذهنیت های من با قسمتی دیگه.

۱۶ مرداد ۸۵ ، ۰۳:۰۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ابی